ممنــــــــــــــــوع!!
ازاین به بعدحوالی من توقف ممنوع است!
اخلاقم گنده،به خودم مربوطه!!
غرورم ازحدگذشته،به خودم مربوطه!
تمام زندگیم خودخواهانس،زندگی خودمه!!
ازعده ای متنفرشدم،به خودم مربوطه!
دوس دارم تنهاباشم،حس خودمه!!
نمیخوام عاشق بشم،دل خودمه!
صدای خنده هام ازحدعادی بلندتره،خوشحالی خودمه!!
بایه تلنگربه هق هق می افتم،دردخودمه!
عده ای روفراموش میکنم،حافظه خودمه!!
حالم ازبعضی لحظه هابهم میخوره؟!حالت تهوع خودمه!
دلم میخواداین جوری باشم!!مجبوربه تحمل من نیستید!!
مهم نیس که ازبیرون چطوربه نظرمیام!
کسانی که درونم رامی بینندبرایم کافی اند!!
برای اونایی که ازروی ظاهرم قضاوت میکنند حرفی ندارم...!
همین بیرون بمونندبراشون خوبه...من فقط برای خودمم...مال خودم....!!
صبورم،عجولم،سنگین،مغرور،راهت رابگیربرو...!
حوالی من توقف ممنوع است!...!
نظرات شما عزیزان:
یڪ روز مَטּ ωُـڪوت פֿـواهَم ڪَ ــــ ــــرכ !
تــــــــو آטּ روز ،
بَراے اَولیטּ بار ،
مفهوم"כیر شُכَטּ " را פֿـواهے ؋همیכ ... !
این یک قلم جنس را نداریم … تمام شد … من تعطیلم !
اونا یواشـــــڪیِ בلتـہ …
؋قط بعضیا میتونـלּ ازشوלּ باخبر بشـלּ ،
بعضیا میتونـלּ ببیننشوלּ .
همونا ڪـہ روحشوלּ بـہ تو نزבیڪـہ ...
همونا ڪـہ هروقت בلت گرفتـہ آرومت مے ڪنـלּ ...
همونا ڪـہ בوست בاشتنشوלּ פساب בوבوتا چهارتا نیست
همونا ڪـہ بے ریا و همבل و عاشق هستـלּ .
اینا رو یواشڪے בوست בارҐ امـــــا פֿـیلے زیاב …
دیوانه تر از همین که هستم بشوم
تا عشق تو هست و لذت خواستنت
این فرض محال است که آدم بشوم
را هــــــــــم بــــــــــرای
\" مـــــــــن \" می فرســــــتاد هـــم بـــرای \" او \"
نمـــــــیدانم \" خــــــــیانت \" میکــرد یا \" عـــــدالت \"
پاسخ:منوبه خنده ننداز!!!!!!!!!!!!!!!!
عشق یک واژه ی زلال است ، تو باید باشی
قلب من زیر سوال است ، تو باید باشی
فال حافظ زدم آن رند غزلخوان هم گفت...
زندگی بی تو محال است ، تو باید باشی...
نبودنت وزن دارد...تهی...اما..سنگین....
ж خَـωـتــــــِہ اَґ اَز خَـωـتـِگــــ ـی هــآ..
ж בلـَـґ ـ گِرفتــــــِہ اَز בلـَـґ ..
ж صـَبــــ ــر نـَفـَـَωـَـґ رآ بـُریــבہـ..
ж اَمــ ــآלּ بـבه..
ж בَرב ـہــآیــَ ــґ ـہـَــґ בَرב مــــ ـی کـُنـَنـב
و میگویی روان پریش شده ام !
پیچیده است … قبول …
اما من فقط چشمهای تو را مینویسم …
تو ساده تر نگاه کن …
گلِ خوبی زیباست...
ای دریغا که همه مزرعه ی دنیا را
علف هرزه ی کین پوشانده ست...!
پاسخ:خیلی ممنونم....
پس چرا بر شانه ام اشکی نمی ریزد کسی
دیروز با خاطراتش
و
فردا با وعده هایش ...
مرا فریب دادند
تا
نفهمم امروزم چگونه گذشت
دیروز با خاطراتش
و
فردا با وعده هایش ...
مرا فریب دادند
تا
نفهمم امروزم چگونه گذشت
گاهی هیچ چیزی برای از دست دادن ندارم ،
لم میدهم و به بدبختیهایم لبخند میزنم...
مردم فکر میکنند هیچ مشکلی ندارم ، اما زندگی بدون مشکل فقط یک خواب است...
آدم هم نمی تواند همیشه بخوابد!
ممنوعه؟؟؟
پاسخ:نه فقط اونایی که واسه من شاخ میشن ودخالت کارشونه...
پاسخ:اومدم...
شمع سوخت شب به صبح رسید پروانه رفت
اما من هنوز چشم به دروازه تنهایی خود دوخته ام!
و لبخند تو آنقدر بها دارد که به خاطرش
از آتش بگذرم...
در پاییز وزمستآن هوا سرد نمیشود
تابستان گرم قلب پراز درد
نه در کنار تو هیچ چیز تلخ نمیشود!
هر بامداد شیری از خواب بر می خیزد و میداند که باید از تندترین آهو تندتر بدود وگرنه از گرسنگی خواهد مرد
فرقی ندارد آهو باشی یا شیر ، آفتاب که برمی آید آماده دویدن باش …
بی خیال
فقط حرف شما
خداحافظ
پاسخ:اره حرف من چون من همیشه حرف حق میزنم......
آره من از شما هیچی نمیدونم و اصلا نمیدونم کی هستی کجا هستی چطوری زندگی می کنی
ولی اینو میدونم همه جا خدایی هست ولی اینو میدونم آدم آدم هر جا که باشه بازم دل داره ولی میدونم این دنیا همین طوری و هیچ کس نمیتونه طوی اون راحت باشه و حالا یکی بخاطر اشتباهتی که کرده بیشتر اذیت میشه.
ممنون از نظر لطفت باشه دیگه نمیام
فقط یه طرفه نرو بزار جوابات بدم
پاسخ:بایه خدافظی خوشحالم کردین...ولی اینوبدون من فقط واسه سرگرمی حوابتومیدادم.....
عجب گیری افتادیما
خودت پرسیدی اهل چی؟
خواب منم گفتم.
خواب قبول دارم ببخشید که به حوالی من توقف ممنوع شما دست درازی کردم
من که برای سرگرمی پیش شما نیامدم اصلا توجه کردی که تا الان من هر دفعه که وبت اومدم خیلی باهات جدی در مورد یه چیزی صحبت کردم یا در مورد اخلاق یا در مورد وبت یا اینکه در مورد خصوصیات یه دختر و یه پسر.
پس من برای سرگرمی نیامدم.
و همین الانم خیلی جدی دارم باهات صحبت می کنم پس برای سرگرمی نیست
ممنون از این لحن خوبتون آره متوجه شدم.
پاسخ:خب شماخیلی اشتب کردین که درمورداخلاق من نظردادین....
باید مواظب انتخابات میبودی
پاسخ:انتخاباااات؟من فقط یکیودوس داشتم که الانم دارم ازذهنم شوتش میکنم بیرون...توچی میدونی؟هیچی.
چـــــگونه خوبتـــــرین خــــاطره هــــــا
بی رحــــــم ترینــــــشان می شــــــود
یه روزی سوسک میره جلوی اینه میگه ولی سوسک
پاسخ:هرهرهرکرکرکر وای خدای من غش کردم....بروبابا.....
آخ آخ آخ آخ آخ
یادم رفته بود حوالی من توقف ممنوع
پاسخ:بدم میادازاونایی که ادعای بافهمی میکنن.اخه توازمن چی میدونی؟وقتی اسمتومیبینم احساس انزجاربهم دست میده پس دیگه خیلی خیلی خوشحال میشم نیای وبم......بااااااااای
زودم رو دست شما
پست جدیدت برای من نوشتی!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟
پاسخ:واسه شماوامثال شما...تاحدخودشونوبدونن وبدونن که حوالی من توقف ممنوعه...من اونی روکه دوس داشتم نذاشتم الکی وبی جهت واسه سرگرمی بمونه پیشم شماکه دیگه هیچی....فهمیدین؟متوجه شده باشین یانشده باشین اونش دیگه بمن ربطی نداره من جوابتونودادم....
از های و هوی کوچه و بازار خسته ام
دلگیرم از ستاره و آزرده ام ز ماه
امشب دگر ز هر که و هر کار خسته ام
دل خسته سوی خانه تن خسته می کشم
آوخ ... کزین حصار دل آزار خسته ام
بیزارم از خموشی تقویم روی میز
وز دنگ دنگ ساعت دیوار خسته ام
از او که گفت یار تو هستم ولی نبود
از خود که بی شکیبم و بی یار خسته ام
تنها و دل گرفته و بیزار و بی امید
از حال من مپرس که بسیار خسته ام
یعنی حتی واسه نظر دادن هم اون حوالی یه لحظه هم توقف ممنوعه؟؟؟!!!
پاسخ:واسه نظردادن نه یه دقیقه میتونین.
خط میخورم زهستی و تعطیل میشوم
من هم شبی به خواب زمین میروم فرو
بر دوش خاک حامله تحمیل میشوم
من هم شبی قسم به خدا مثل قصهها
با فصل تلخ خاتمه تکمیل میشوم
قابیل مرگ، نعش مرا میکِشَد به دوش
کم کم شبیه قصه هابیل میشوم
حک میکند غروب مرا شاعری به سنگ
از اشک و آه و خاطره تشکیل میشوم
یک شب شبیه شاپرکی میپرم ز خاک
در آسمان به آیینه تبدیل میشوم
پاسخ:اوکی...